محمد فردی که از محل گنج بنینضیر آگاه بود، برای اعترافگیری شکنجه داد و پس از این کار دستور داد تا او را گردن بزنند، جالب اینجاست که برخی از هممیهنان در غفلت نگه داشته شدهی ما، تصوری که از محمد دارند، تصور فردی است مهربان و مظلوم، بله او زمانی که ضعیف بود و در مکه حضور داشت، فردی مهربان بود؛ اما هنگامیکه در مدینه احساس قدرت نمود، در ردیف جنایتکاران تاریخ بشر قرار گرفت :
کنانه بن ربیع بن ابی الحقیق را که گنج بنی نضیر پیش او بود به نزد پیغمبر آوردند و محل گنج را از او پرسیدند و کنانه انکار کرد و آنگاه یکی از یهودیان را پیش آوردند که گفت:" امروز کنانه را دیدم که اطراف فلان خرابه میگشت."
پیغمبر به کنانه گفت: اگر گنج را پیش تو پیدا کردم تو را بکشم؟
کنانه گفت آری.
پیغمبر بگفت تا خرابه را بکندند و قسمتی از گنج را آنجا یافتند، پیغمبر از باقیماندهی آن پرسید و کنانه از تسلیم آن دریغ کرد، پیغمبر او را به زبیر بن عوام سپرد و گفت: "عذابش(شکنجهاش) کن تا آنچه را پیش اوست بگیری" و زبیر چنان با مشت به سینهی او کوفت که نزدیک بود جان بدهد. آنگاه پیغمبر او را به محمد بن مسلمه داد که به انتقام برادر خود محمد بن مسلمه گردنش را بزند.....( تاریخ طبری صفحه 1145)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر