صفحات

۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

خدامون سامی، پیغمبرمون عربستانی؛ چرا وزیر امور خارجه‌مون عراقی نشه؟




مجلس شورای اسلامی، وزیر امور خارجه‌ای را برگزید که زاده‌ی عراق و تعلق عاطفی عجیبی به این کشور دارد.
 البته مادامیکه:
الله، خدایمان، یکی از خدایان سامی باشه و تمام پیامبران را از این نژاد گلچین کنه، رهبر کبیر انقلاب اسلامی هم که خودش رو سید هندی(1) و از همون نژاد می‌دونست؛ طبیعی است که وزیر امور خارجه‌ی ما عراقی باشه.
====================
(1) آرم سیکهای هند:

منبع

۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

کجای این حکومت اسلامی نیست؟


جمهوری اسلامی ایران معتقد است که می‌تواند مخالفینش را بکشد، اسلام هم چنین اعتقادی دارد.
جمهوری اسلامی ایران معتقد است که می‌تواند به زنان و دختران مخالف خویش تجاوز جنسی کند و اسلام هم چنین عقیده‌ای را دارد.

جمهوری اسلامی ایران معتقد است کسی که بر علیه ولایت فقیه شورش کند، فتنه‌گر است و می‌تواند هر بلائی را بر سرش آورد و اسلام هم دقیقا چنین اعتقادی دارد.

۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

برخورد اسلام با همجنسگرایان مرد و زن




لواط به معنای وطی با جنس مذکر است، این واژه از عمل قوم لوط گرفته شده است.
مساحقه آن است که دو زن فرج خود را به هم بمالند.

لواط

 اگر مردی که آزاد و بالغ است از روی اختیار اقرار کند که آلت خود را در پشت هم‌جنس خویش داخل کرده است یا آنکه چهار مرد بر علیه او شهادت دهند که با چشم خود دیده‌اند و یا حاکم به این موضوع علم پیدا کرد؛ آن مرد کشته می‌شود، خواه محصن(متأهل مسلمان) باشد، خواه نباشد. این کشتن با شمشیر یا سوزاندن و یا سنگسار کردن یا خراب کرده دیوار بر سر او یا پرتاب کردنش از مکان بلند صورت می‌گیرد و می‌توان میان سوزانیدن با یکی از اسباب قتل جمع کرد.
2- حکم کسی که با او لواط شده نیز همچون حکم لواط کننده است، در صورتیکه بالغ، عاقل و مختار باشد.
اگر کار انجادم شده لواط نباشد(یعنی آلت خویش را در پشت او داخل نکرده باشد،) مانند مالیدن ران‌ها به هم یا (قرار دادن آلت خود را) میان دو لامبه، حد آن صد ضربه شلاق است، خواه آزاد باشد خواه برده، خواه مسلمان باشد و خواه کافر، خواه محصن باشد و یا غیر محصن و بنا بر قولی، اگر محصن باشد، سنگسار می‌گردد. و اگر این کار را دوبار تکرار نماید و حد بر او جاری گردد بار سوم کشته می‌شود و احوط ان است که در بار چهارم کشته شود.

مساحقه:

مساحقه با شهادت چهار مرد یا چهار بار اقرار ثابت می‌گردد و حد آن صد ضربه شلاق است، خواه آزاد باشد خواه کنیز، مسلمان باشد یا کافر، محصن(متأهل مسلمان) باشد یا غیر محصن و خواه فاعل باشد یا مفعول. اگر سه بار (آن کار را تکرار کنند و پس از هر دفعه) حد بخورند، در دفعه‌ی چهارم کشته می‌شوند و اگر پیش از قیام بینه توبه کند، حد از او ساقط می‌شود، بر خلاف انجا که پس از قیام بینه توبه می‌کند و اگر پس از اقرار توبه نماید، امام مخیر می‌باشد.
دو زن بیگانه هرگاه برهنه زیر یه لحاف با هم جمع شوند، تعزیر می‌شوند؛ پس اگر دو بار این عمل را تکرار کنند و دو بار تعزیر شوند، در دفعه‌ی سوم حد می‌خورند.
اگر مرد با همسر خود نزدیکی نماید و آنگاه آن زن با زن باکره‌ای مساحقه کند و زن باکره حامله شود، فرزند برای آن مرد خواهد بود و بر آنها حد جاری می‌شود و ضمنا مهرالمثل زن باکره که با او مساحقه کرده، لازم است.

نوشته‌ی بالا برگرفته از کتاب لمعه دمشقیه اثر شهید اول، بزرگترین فقیه شیعه و کسی که نظراتش پایه‌ی اصول قضاوت در ایران است.

۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

توهین زشت به زنان و فرقه‌ی مخالف(اهل سنت)!

ذات اسلام دین زن‌ستیز است، متأسفانه این فرهنگ زن‌ستیزی به جامعه هم منتقل گردیده است! اگر مردی را به بی‌عرضگی مهم نمایند او را به زن تشبیه ‌می‌کنند، جامعه، مرد‌صفت بودن را برای هر دختر و زنی باعث افتخار می‌داند؛ اما زن‌صفت بودن چی؟ آیا اگر مردی را زن‌صفت بنامند، توهین به او تلقی نمی‌گردد؟ قطع به یقین چنین است و منشاء بسیاری از این توهین‌ها خود دین اسلام می‌باشد.
 به حدیث زیر که مجلسی بیان می‌کند، توجه نمائید؛  گرچه مسلم است که این حدیث ساخته‌ی ذهن بیماری بیش نیست، اما بیان حقیقتی را در خود دارد و آن اینکه کل دین اسلام به واسطه‌ی همین شیادان و بیماران روانی به ما منتقل گردیده است. 
می‌گویند اسلام شامل قرآن و احادیث معتبر می‌باشد؛ منبع تشخیص اعتبار یک حدیث کیست؟ ..... :
پس از داستان صلح امام حسن با معاویه، عمروعاص(مشاور معاویه) از امام حسن خواست که در میان سربازان دو سپاه سخنرانی کند. امام حسن اقدام به سخنرانی کرد  و بعد از حمد و ستایش الهی، به معرفی خود پرداخت و اضافه کرد که ما خانواده‌ی دارای کرامات و مورد عنایت الله می باشیم; ولکن چه کنم که از حقم محروم شدم ...؟!.


معاویه از بازتاب سخنان امام حسن وحشت کرد و لذا از او خواست که سخنان خود را قطع کند، حضرت نیز مجبور شد سخنرانی خود را نیمه‌تمام رها کند. هنگامیکه آن حضرت نشست، عده‌ای به او جسارت کردند. از جمله یک جوان ناصبی(منظور اهل سنت است) از بین مردم از جا بلند شده و به حضرت امام حسن علیه السلام و پدر بزرگوارش بی‌ادب نمود. تحمل آن همه فحاشی و تحقیر، سخت بر حضرت گران آمد و از طرف دیگر امکان داشت موجب شک و تردید پیروان امامت گردد; بنابراین، حضرت دست به دعا برداشت و عرضه داشت: "اللهم غیر ما به النعمة واجعله انثی لیعتبر به" خدایا! نعمت(دستگاه تناسلی مردانه) را از او بگیر، و او را مانند زنان بگران تا از آن عبرت بگیرد!
دعای حضرت مستجاب شد و جسارت کنندگان در آن مجلس شرمنده شدند .
....مردم از اثر نفرین امام حسن(ع) آگاه شدند و از این امر متعجب گردیدند؛ سرانجام جوان نفرین شده از کارش پشیمان شد و با همسرش در حالی که گریه می کردند، نزد امام حسن آمدند و از پیشگاه حضرت درخواست بخشش نمودند، حضرت نیز توبه آنها را پذیرفته، بار دیگر دعا نمود و از الله خواست که جوان پشیمان شده به حال اول خود برگردد، و چنین هم شد .
بحارالانوار/ج 44/ ص 90  

۱۳۸۹ دی ۲۸, سه‌شنبه

کرامات فاطمه‌ زهرا (سلام الله علیها)!

وقتى كه كفار از رسول الله(ص) دونیم کردن ماه را خواستند، زمانى بود كه حضرت خديجه (سلام الله علیها) به فاطمه (سلام الله علیها) حامله بود و خديجه از اين پرسش‌های كفار ناراحت شد و گفت:  متأسفم براى كسانى كه محمد را تكذيب مى‏كنند! در حالى كه او فرستاده‏ى پروردگار من است؛ سپس فاطمه (سلام الله علیها) از شكم مادرش صدا كرد: اى مادر! نترس و نگران نباش، زيرا الله با پدر من است. پس وقتى كه مدت حمل خديجه(سلام الله علیها) تمام شد و موقع وضع حمل رسيد، خديجه فاطمه(سلام الله علیها) را به دنيا آورد و او به نور جمال خود تمام جهان را روشن و منور ساخت. (روض الفائق، ص 214)
این هم بقیه‌ی معجزات اسلام.

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

حزب الله عامل نکبت برای لبنان یا نعمت؟


جمهوری اسلامی از همان ابتدای پیدایش و شکل‌گیری خویش، شعار صدور انقلاب را سر داد، شعاری که باعث ترس بیشتر کشورهای منطقه از ایران و یکی از انگیزه‌های صدام برای حمله به ایران بود، شاید نمود. عملی این شعار، تشکیل حزب الله در میان شیعیان و سرمایه‌گذاری عقیدتی جمهوری اسلامی برای تبلیغ نوع خاصی از عقیده‌ی اسلامی باشد؛ با همین هدف بود که حزب‌الله با کمک تمام عیاری از جانب ایران شکل گرفت؛ این در حالی بود که خود ایران به این سرمایه‌ها نیاز مبرم داشت؛ این رژیم خوب می‌دانست که نفوذ در قلب‌ها تنها با شعار امکانپذیر نیست، بنابراین اقدام به آبادسازی بخش شیعه نشین لبنان نمود، به گونه‌ای که تقریبا تمامی هزینه‌های عمرانی مربوط به این مناطق از جانب ایران و بوسیله‌ی حزب‌الله تأمین می‌شود. پس از نبردی که بین حزب الله و نیروهای اسرائیلی به مدت یکماه درگرفت، این جنبش اعلام نمود که به هر خانواده‌ی آسیب دیده از این جنگ دهها هزار دلار کمک می‌کند، حتی گفته می‌شود مبلغی که حزب به خانواده‌های لبنانی کشته‌شدگان در جنگ با اسرائیل از طریق بنیاد شهید پرداخت می‌نماید، بسیار بیشتر از کمک به خانواده‌‌های شهدا در ایران است. اما آیا حزب‌الله برای لبنان نعمت است؟
آنچه که مسلم است این موضوع می‌باشد که تنها بخش شیعه نشین لبنان و کسانیکه طرفدار حزب‌الله هستند از این کمک‌ها بهره‌مند می‌شوند و این نیرو سعی دارد نیروهای مخالفش را از میان بردارد، شاید نتیجه‌ی دادگاه ترور رفیق حریری مبین نشان داده شدن آن سوی دیگر حزب‌الله برای لبنان باشد، سوی نکبت‌بار سکه.

دینی که خنده را هم حلال و حرام می‌داند همان به که به زباله‌دان تاریخ سپرده شود.


محسن قرائتی در سخنانی عجیب و قرون وسطائی‌تر از قرون وسطائی، گفت که در نظر دارد سایت خنده‌ی حلال را راه‌اندازی کند، این سخن دردناک است و حکایت از تفوق تفکری متحجرانه بر میهن ما دارد، باید زار زار به حال این کشور گریست، کشوری که افرادی این چنینی برایش تعیین تکلیف می‌کنند، کشور که چنین اشخاص کوته فکری زمام امورش را در دست دارند؛ این جمله در خود واقعیتی تلخ را در بر دارد، واقعیتی که چه خوشمان بیاید و چه نیاید، نشانه‌ی دیگری از دشت بی‌فرهنگی ما را دارد! دشتی پر از علف‌های هرز که قرنهاست بر گستره‌ی ایران پهن شده است، دشتی که باید پر از گل شادی و عشق باشد، اما هرزه‌پرستان وجب به وجبش را می‌بویند، مبادا کاشته باشی گل سرخی.
قلم‌ها طاقت نوشتن این درد را ندارند و اشک در چشم‌ها جاری می‌گردد زمانی که دیده می‌بیند لاله‌ها هم مجبورند خود را گل سرخ خاردار جلوه دهند!

یعنی بهشت اینجوریه؟

بهشتی که در انتظار مؤمنین است:
با خودم فکر کردم، این بهشت چه جوریه؟ میگن هر چی بخای دم دسته، اون هم به مقداری زیادش: جوی شراب، جوی عسل، جوی... و از همه مهمتر چیزی است که از آن بعنوان حوری یاد می‌کنند، این همه حوری برای هر نفر! پی همیشه باید در حال سکس باشند! تصویری رو دیدم که واقعا مبین بهشت در ادیان سامیه!:
free image hosting
منبع این عکس
ضمنا این هم دلایل قرآنی صفات بهشت.

۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

برخی قوانین جنایت‌آمیز اسلام، لکه‌ی ننگی است بر پیکره‌ی بشریت!

می‌گویند اسلام دین اخلاق است، ادعا دارند که محمد مکارم اخلاق را برپا داشته است، ...

ای مسلمانان در غفلت نگه داشته شده! ای وجدان‌های بیدار بشری! آگاه باشید که اسلام دین ظلم است و جنایت، در بیان جنایت‌آمیز بودن قوانین این دین همین بس که از نظر اسلام، برده مالک زن خویش(کنیز) نیست، آن کسی که بر بدن کنیز حاکم است، اربابش می‌باشد؛ او حتی می‌تواند به افرادی که خود صلاح می‌داند هر کجا از بدن کنیز را نشان دهد؛ یقینا قوانین اسلامی در این زمینه بسیار زشت‌تر از قوانین قرون وسطائی اروپاست؟ زیرا در این دین ارباب می‌تواند زن را مدتی از شوهرش دور نماید و خود به آن زن تجاوز نماید و بعد زن را به شوهرش تحویل دهد! در مورد فرزند هم اختیار با اوست، یعنی این اوست که تعیین می‌کند فرزند متعلق به چه کسی است.
چشم‌ها پر از اشک می‌شود و بغض‌ها می‌ترکد از اینکه بدانم من هم باید خود را مسلمان جلوه دهم.

۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

الگوی خامنه‌ای در شکنجه دادن نیز محمد ابن عبدالله است.

محمد فردی که از محل گنج بنی‌نضیر آگاه بود، برای اعتراف‌گیری شکنجه داد و پس از این کار دستور داد تا او را گردن بزنند، جالب اینجاست که برخی از هم‌میهنان در غفلت نگه داشته شده‌ی ما، تصوری که از محمد دارند، تصور فردی است مهربان و مظلوم، بله او زمانی که ضعیف بود و در مکه حضور داشت، فردی مهربان بود؛ اما هنگامیکه در مدینه احساس قدرت نمود، در ردیف جنایتکاران تاریخ بشر قرار گرفت :

کنانه بن ربیع بن ابی الحقیق را که گنج بنی نضیر پیش او بود به نزد پیغمبر آوردند و محل گنج را از او پرسیدند و کنانه انکار کرد و آنگاه یکی از یهودیان را پیش آوردند که گفت:" امروز کنانه را دیدم که اطراف فلان خرابه می‌گشت."
پیغمبر به کنانه گفت: اگر گنج را پیش تو پیدا کردم تو را بکشم؟
کنانه گفت آری.
پیغمبر بگفت تا خرابه را بکندند و قسمتی از گنج را آنجا یافتند، پیغمبر از باقیمانده‌ی آن پرسید و کنانه از تسلیم آن دریغ کرد، پیغمبر او را به زبیر بن عوام سپرد و گفت: "عذابش(شکنجه‌اش) کن تا آنچه را پیش اوست بگیری" و زبیر چنان با مشت به سینه‌ی او کوفت که نزدیک بود جان بدهد. آنگاه پیغمبر او را به محمد بن مسلمه داد که به انتقام برادر خود محمد بن مسلمه گردنش را بزند.....( تاریخ طبری صفحه 1145)

حکایت اسطوره کشی ما ایرانیان و نمود آن در فضای مجازی.


ما ایرانیان ملت احساسی هستیم؛ اگر کسی خدمتی به ما نمود، خدمتش را فراموش نمی‌کنیم و اگر در این راه استمرار داشت از او اسطوره می‌سازیم، این اسطوره برای ما سمبل خوبی‌هاست، کسی که هرگز اشتباه نمی‌کند. این اعتقاد را در دین نیز وارد کرده‌ایم، عصمت امامان در همین راستاست، حتی این عصمت را به خاندان و نوادگانشان نیز گسترش داده‌ایم، وجود هزاران امامزاده‌ی متبرک و مقدس دلیل این ادعاست؛ اما این موضوع تنها یک روی سکه است، اگر همان شخص یک بار به ما بدی نمود، بدیش را تا مدتها فراموش نمی‌کنیم و به یک باره چهره‌اش از این رو به ان رو می‌گردد. دوستی تعریف می‌کرد من همیشه که به محل کارم می‌رفتم همسایه‌ی‌مان را با خود به محل کارش که در مسیرم بود می‌بردم، یکی از روزها که خیلی عجله داشتم او را نبردم، این نبردن همان و بدن شدن ما پیش او همان.... .
در مسائل جاری ممکلت ما نیز چنین است، عده‌ای خمینی را تا بدانجا مقدس کردند که وی را در ماه قرار دادند، زیرا او ادعای مبارزه با استبداد را داشت و در حال حاضر خامنه‌ای برای عده‌ای همان تقدس را دارد؛ زمانی منتظری از احترامی بالا در میان خمینی‌دوستان برخوردار بود و همه جا عکسش را کگنار عکس خمینی می‌چسبانیدند، فردا صبح که رفتیم به اداره‌ای دیدیم عکس او را جمع کردند، پرسیدم، گفتند او دیگر مزدور شده، ....
در طرف مقابل نیز وضع به همین گونه است، تقدس موسوی! اگر کسی انتقادی را متوجه او نماید، با تمام ابزار سعی در خفه کردنش را دارند، تمام قد در برابرش می‌ایستند و انواع اتهامات را نثارش می‌کنند، اگر این موسوی اشتباهی را مرتکب نمود، انچنان او را به زمین می‌کوبیم که تنا مدتها توانائی بلند شدن را نخواهد داشت.
نقطه‌ی مشترک تمامی این اسطوره‌سازی‌ها، این است که طرفدارانشان فضا را برای این کار مساعد می‌بینند و در این فضا به کس دیگری اجازه‌ی نفس کشیدن را نمی‌دهند؛ اللبته عموما خود این طرفداران هستند که این اسطوره‌ی ساخته شده را می‌شکنند.
در فضای سایبری ما ایرانیان نیز چنین است، اگر سایتی امکاناتی را در اختیار ما قرار داد و این امکانات در جهت سلیقه‌ی ما بود، مکان مورد نظر را بهترین جای نت می‌بینیم، این تشکر و تقدس سازی تا جائی است که خود گرداننده‌ی سایت هم از قدرت تشخیصش کاسته می‌شود.
حکایت بالاترین نیز چنین است، زمانی این سایت برای عده‌ی بسیاری از ما نماد، آزادی بود و نمود بهترین؛ این تشویق و تعریف‌ها تا بدانجا پیش رفت که هر دو طرف تحمل کوچکترین نقدی را بر عملکرد هم نداشتند، از یک سو کاربران که محیط را آزاد تصور می‌کردند، مایل بودند هر چه می‌نویسند مدیر سایت در چگونگی نوشتن آنها دخالت نکند (که) در ابتدا نمی‌کرد؛ از سوی دیگر مدیر سایت که خود را اسطوره‌ی مدیریت در فضای سایبری می‌دید، تشخیص خویش را خداگونه تصور کرد و تصمیم گرفت که بر طبق تشخیص خودش، فضا را مدیریت نماید. کاربران سایت هم که انتظار چنین برخوردی را نداشتند، سرخورده از این وضع، اقدام به نثار بدترین تهمت‌ها به مدیریت سایت کردند. مدیریت هم در مقابل، کاربران ناراضی را عامل حکومت برای نابودی بالاترین دانست؛ لذا فضائی شکل گرفت که هیچکس حاضر نبود سخن مقابل را بشنود. بنابراین کابران ناراضی به سایت‌های موازی کشیده شدند، سایت‌هائی مانند: آزادگی، ریشه‌ها، روزنامه، سبزلینک و ... . من در اینجا روی سخنم با مدیران این سایت‌هاست: اینکه بدانید ما ملت اسطوره کشی هستیم؛ آزادگی گرامی! ریشه‌های عزیز! و سایر سایت‌هائی که اینگونه هستید، شما خیلی مواظب خود باشید، زیرا ما ملتی هستیم که به سرعت اسطوره را می‌سازیم و با همان سرعت نابودش می‌کنیم؛ زیرا خدمتی که بالاترین به جامعه‌ی مجازی ایرانیان نمود در تاریخ کوتاه فضای مجازی ما بی‌سابقه است و اکنون با تمام وجود سعی در نابودی و تخریبش را داریم و آن را دو دستی تقدیم مخالفان آزادی نموده‌ایم(دو طرف).

۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

زهرا رهنور بسیار جلوتر از برخی از اسلامگرایانی است که خود را سبز می‌دانند.

زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی اظهار داشتند: جنبش سبز به همه‌ی ملت ایران با هر فکر و اندیشه‌ای تعلق دارد. من از این جهت به ایشان تبریک می‌گویم، زیرا شاید اولین باری است که چنین سخنانی و با این صراحت بیان می‌شود، سخنانی که نشان از گستره‌ی اندیشه‌‌ی ایشان و درک راه درست است، زیرا تنها راهی که در صورت تمسک به آن شکستی در راه نخواهد بود، همین مسیر است؛ راهی که به همه‌ی اندیشه‌ها با نگاه یکسان نگریسته شود، به یقین جنبشی پیروز است که در آن به مخالف با دید دشمن نگریسته نشود، همه خودی باشند و در قاموسش اجازه‌ی بیان هر اندیشه‌ای آزاد باشد؛ هیچ اندیشه‌ای  خود را برتر از سایرین نداند، مبارزه را تنها در گفتگو و مناظره ببیند و هیچگاه در این راه به فکر پاک کردن صورت مسئله نیفتد. شاید یکی از دلایل اصلی که کشور ما علیرغم بیش از صد سال مبارزه برای آزادی، هرگز به نتیجه نرسیده است، خودبرتر بینی جریانی است که خویش را سردمدار مبارزه می‌دید، اگر ملی‌گرایان حاکم بر کشور شدند، مخالفین را با عنوان مرتجع، میهن فروش و القابی از این دست یاد کردند و اخیرا که اسلام‌گرایان خویش را وامدار مبارزه می‌دانند، تمام مخالفین خود را با عناوینی مانند: دشمن خدا، خودفروخته و دهها اتهامی از این دست، یاد می‌کنند و چون دینی که به آن تمسک می‌جویند، اجازه‌ی کشتن مخالفینش را می‌دهد، از هیچ اقدام جنایتکارانه‌ی غافل نیستند. یقینا در چنین رژیم فاشیستی، مبارزه و سخن حق گفتن بسیار دشوارتر از رژیم‌های غیر ایدئولوژیک است؛ زیرا اینگونه رژیم‌ها اقدامات خود را فرازمینی تصور می‌کنند. اکنون کشور ما از یک چنین رژیمی رنج می‌برد، رژیمی که سخن درست را تنها در چارچوب عقیده‌ی خویش تفسیر می‌کند.
بنابراین در اینجا باید به این شیرزن کشورمان هزاران شادباش گفت که این چنین دلاورانه در میان امواج سهمگین استبداد و جنایت، اینگونه فریاد حقیقت‌جوئی را سر می‌دهد. در این گفته‌ها نشانه‌ی از تنگ‌نظری دیده نمی‌شود و شامل تمامی افکار می‌گردد ولی اگر هم منظور ایشان تمام گرایش‌ها غیر از گرایش آتئیستی باشد، باز من برای ایشان احترام قائلم، زیرا این سخن را گام مهمی به جلو می‌بینم.

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

بازیکنان ما فرزندان ایران هستند، نه شاهزادگان پارسی.

جمهوری اسلامی به یقین احترامی برای فرهنگ ایران و ایرانی قائل نیست، شاهد این سخن گفته‌ی خمینی است که گفت: ملی‌گرائی کفر است. آنچه که برای این رژیم محترم است، اسلام و فرهنگ اسلامی است تا بتواند با نام آن چند صباحی بیشتر بر کشور عزیز ما حکومت کند.
این رژیم در جام ملتهای آسیا بازیکنان تیم ملی کشورمان را شاهزادگان پارسی نامیده است؛ شعاری که با روش و منش این حکومت در تضاد است!
چگونه است که قصد دارند تاریخ پادشاهان این سرزمین را از کتاب‌های درسی فرزندانمان حذف کنند و آنچه که از تاریخ به رسمیت می‌شناسند، اسلام است، ولی اکنون چنین شعاری را سر می‌دهند؟ آیا هدف چیزی جز باز با احساسات مردم نیست؟
جناب جمهوری اسلامی! ایران متعلق به همه‌ی ایرانیان است: آذری، عرب، بلوچ، فارس و سایر اقوام ایرانی؛ چرا با این شعار قصد تخریب وحدت ملی ما را دارید؟
و اکنون نیز عده‌ای دیگر، پیروزی تیم ملی ایران بر را عراق پیروزی شاهزادگان فارس بر قهرمان عرب می‌نامند، شعاری پوچ و در راستای ویرانگری همبستگی ایرانیان، اندکی به خود آئیم و فریب این شعارهای پوپولیستی را نخوریم، ایرانیان عرب زبان ما همان اندازه محترم هستند که هم‌میهنان فارس ما از این احترام برخوردارند.

۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

خواهرم، حقارت تا کی؟

این آیه خود گویاست، گویاتر از گویا، آیه‌ای از کتابی که شخصی ادعا دارد برای هدایت بشر فرو فرستاده شده و تو هم چشم بسته تأیید می‌کنی، خواهرم حقارت تا کی؟:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ (بقره/178) ای کسانیکه كه ايمان آورده‏ايد! (حكم) قصاص در مورد كشتگان بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده و زن در برابر زن، پس اگر(قیم) كسی از ناحيه برادر(دینی) خود مورد بخشش قرار گيرد(خونبها بگیرد) بايد از راه پسنديده پيروی كند و قاتل نيز به نيكي ديه را به ولی مقتول بپردازد، اين تخفيف و رحمتی است از ناحيه پروردگار شما و كسی كه بعد از آن تجاوز كند عذاب دردناكی خواهد داشت.
البته در کل دیه‌ی زن از دیه‌ی بیضه‌ی مردان هم کمتر است، آیا این ایه توهین به شعور بشریت نیست؟

۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه

یک پیشنهاد و درخواست بازکردن حساب کاربران مسدود شده.


مطلب زیر گرچه ظاهرا در مورد خود بالاترین است، اما به طور مستیقم به کل جامعه‌ی مجازی ایرانی مرتبط است، سایت "بالاترین" یکی از پربیننده‌ترین سایت ایرانی است و نوشته‌ی من در مورد کل جامعه‌ی ایرانی است؛ زیرا:

همواره آرزو داشتم که بتوانم افکارم را فریاد بزنم، ولی جائی را نمی‌شناختم؛ می‌خواستم نوشته‌هایم را بصورت کتابی در بیاورم؛ ولی چگونه؟! تا اینکه در فضای مجازی ایرانی با "بالاترین" آشنا شدم، پس از بررسی تمام سایتهای ایرانی، مکانی بهتر از آن را ندیدم، می‌دانستم که چه چیزی را می‌نویسم، می‌دانستم که جرم نوشتن و انتشار این مطالب چیست، ولی به این سایت اعتماد نمود و دانستم برای اینکه "بالاترین" در جامعه‌ی مجازی ایران بالاترین باشد، خیلی‌ها زحمت کشیده‌اند؛ من آمدم در حالیکه پیش از این، دوستان زیادی برای این سایت زحمت کشیده بودند؛ نوشتم و علی‌رغم ده‌ها مورد تهدید و ارعاب، باز هم نوشتم و اعتماد کردم، اعتماد به دوستانی در سایت که شاید از لحاظ فکری با من در یک راستا نبودند، ولی در نیت و صداقت آنان هیچ شکی نداشتم؛ در ابتدا نوشته‌هایم با بی‌مهری مواجه می‌گردید، ولی همچنان نوشتم، زیرا در اینجا آنچه که برای من مهم بود، نه امتیاز، بلکه تعدا کلیک بر روی مطالبم بود، در این مدت دوستان هم‌فکر زیادی پیدا کردم، دوستانی که شاید هیچگاه آنها را نبینم، دوستانی که به نظر می‌رسید مانند من فرصتی تاریخی را برای فریاد کشیدن پیدا کرده بودند، این ماجرا ادامه داشت تا اینکه مسئولان این سایت بزرگ اجتماعی ایرانی، توهین به ادیان را در این سایت ممنوع اعلام کردند، من با این موضوع به دلیل مشخص نشدن مصداق توهین و مورد استثنا قرار گرفتن دین‌باوران، مخالف بودم و سعی کردم با فرستادن چند لینک خاص ضمن بیان ایرادات این قانون، اعتراض خویش را هم به مستثنی بودن دین‌باوران نشان دهم و نشان دادم که فضای خاصی از جامعه، کنجکاو چه چیزی است؛ گرچه خود هیچگاه این شیوه از نوشتن را دوست نداشتم و در بسیاری از جاها مخالف دور زدن قانون بودم، تا اینکه یکی از کاربران فهمیم و قدیمی بالاترین با من صحبت نمود، سخنش را پذیرفتم و در همان زمان لینکی را با تیتری ویژه، ویرایش نمودم، آنجا بود که ‌دانستم این مشکل را می‌شود بین خود کاربران سایت و بدون دخالت گردانندگان سایت حل نمود.  اما هنگامیکه پس از کمتر از 12 ساعت از آن موضوع، خواستم حسابم را باز نمایم با کمال تعجب دیدم آنرا بسته‌اند! در ابتدا تصور نمودم که تنها حساب من بسته شده است، ولی سریع متوجه شدم که تقریبا تمام دوستان من را مسدود کرده‌اند، برایم غیر قابل تصور بود، می‌دانستم که مسئولان سایت دچار سوء تفاهم شده‌اند، و همواره چشم به راه باز شدن حسابم بودم، چند روز پس از بسته شدن حسابها، آنان ایمیلی به من زدند و ضمن عذرخواهی از بسته شدن حسابم، آن را باز نمودند، من در اینجا بعنوان کسی که همچنان بر سر عقایدم مانده‌ام و بالاترین را بسیار دوست دارم، از مسئولا این سایت درخواست دارم همانگونه که حساب من را باز نمودند(بدون اینکه از کسی پوزش بخواهم)، حساب سایر کاربران مسدود شده را نیز باز کنند و از همه بخواهند تنها در چارچوب قانونی که برای این سایت در نظر گرفته‌اند حرکت نمایند و اجرای این قانون برای همه یکسان در نظر گرفته شود، در ضمن از تمامی دوستان خوبم هم درخواست می‌نمایم که در اجرای قانون این سایت، بسیار بیشتر از دیگران وسواس به خرج دهند، دیگرانی که شاید شنیدن برخی از سخنان ما برایشان غیر قابل گوش دادن باشد، زیرا هدف ما شنیده شدن صدای‌مان است و از مسئولان سایت هم درخواست دارم که نقد طنز به شرطی که توهین علنی مانند کاربرد الفاظ رکیک را در خود نداشته باشند، به رسمیت بشناسند و همچنین در موضوع تغییر قانون رأی دادن تجدید نظر اساسی داشته باشند و اجازه دهند مانند سابق خود کاربرها ناظر بر لینکها شوند و آنان تنها ناظر بر گزارشات تخلفات باشند، اگر هم مایل نیستند مانند سابق رأی منفی به حساب بیاید، لااقل هر دو رأی منفی را یک امتیاز منفی به حساب آورند.
مسئولا این سایت درخواست دارم که اجازه دهند این مطلب را همه ببینند، زیرا گرچه ظاهرا در مورد خود بالاترین است اما به نوعی به کل جامعه‌ی مجازی ایران مربوط می‌باشد.
همچنین در اینجا از کاربر قدیمی و بسیار محترم سایت، اسفندیار گرامی که به یقین سمبل کاربران این سایت هستند، درخواست دارم که مانند سابق در این سایت قعالیت داشته باشند و اجازه ندهند سایتی که امثال شما در به بار نشستنش زحمت زیادی کشیده‌اید، به دست همفکران مخالفان واقعی ملت بیفتد!  

۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه

فیلم مسعود ده‌‌نمکی، جنایتکار سابق و عضو گروه انصار حزب‌الله را هرگز تکثیر نخواهیم کرد.

من بعنوان یک ایرانی هنگامیکه می‌بینم کسانی چه موذیانه فیلم مسعود ده‌نمکی را تبلیغ می‌کنند، وجدانم لرزه می‌گردد، زیرا می‌دانم که او همان جنایتکار سابق است!

آیا می‌دانید مسعود ده‌نمکی کیست؟

او کسی است که در سال 1374 همراه سایر چماقدارن رژیم برای آنچه که تکلیف دینی و اجرای فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر می‌دانست، به سینما قدس حمله کردند.

وی عضو گروه‌های مافیائی انصار حزب الله بوده است، گروهی که در واقعه‌ی 18 تیر سال 1378 نقشش بر همگان آشکار است، خانواده‌ی عزت ابراهیم نژاد دانشجوی کشته شده در آن واقعه، ده‌نمکی را مسئول قتل فرزندشان می‌دانستند و دانشجویان هم او را از عاملان آنجنایت می‌دانند، وی از جمله کسانی بود که قتلهای زنجیره‌ای را موجه می‌دانست؛ نقل قول مستقیم از او:

حذف معاندین، جزو برنامهٔ نظام‌های مختلف دنیاست که از راه‌های گوناگون صورت می‌گیرد. در مورد افرادی که نامشان در پروندهٔ قتلهای زنجیره‌ای مطرح است (متهمان) نیزـ به دور از گرایشهای سیاسی ـ باید گفت به وظایف قانونی خود یعنی «حذف معاندین» عمل کرده‌اند.در یک سیستم، همان طور که عده‌ای مشغول جمع‌آوری اطلاعات هستند، عدهٔ دیگری هم مامور حذف دشمنان می‌باشند و معمولا از دستهٔ دوم که زحماتشان بیشتر از سایرین است، کمتر تقدیر و تشکر می‌شود.

رژیم بازار سینما را کساد نمود و در همان حال اجازه داد تا هیجان مردم را با فیلم اخراجی‌ها کنترل کند، فیلمی که فروش ملیاردی داشت و اکنون او دوباره چهره‌ی واقعی خود را نشان داده است.

عده‌ای که یقینا آگاه می‌نویسند، با نفوذ سایت‌های اجتماعی، روش موذیانه‌ای را برای ترویج افکار او و فیلمش تبلیغ می‌کنند؛ اینکه فیلمش را کپی کرده و بین مردم پخش نمائیم؛ این درست همان چیزی است که وی و همدستانش می‌خواهند، زیرا آنها نیازی به درآمد مادی حاصل از فروش سینمائی این فیلم ندارند و قصد تمسخر و تحقیر خروش ملی سال 1388 را دارند تا در جامعه یأس حاکم نمایند.

۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

تقدیم به دوست خوبم.

و امام زمانی که سیبل شده است!


قدیما هیچ سیاستمداری جرأت تو گفتن به امام زمان رو نداشت، زیرا از واکنش مردم می‌ترسید، مردمی که این امام غایبشون هر چهارشنبه به مسجدش در جمکران سر می‌زنه! بگذریم از اینکه مسجد رو چطوری به نامش کردند؛ اما چند وقتیه فردی به نام سبو لافچیان که خودش رو سیاستمداری می‌دونه که می‌تواند مدیریت جهان را بر عهده بگیره، این امام زمان بیچاره رو سیبل اشتباهاتش کرده، از سهام کسالت گرفته تا تازیانه‌ی نقدی، میگن یه تمساحی در همون نزدیکیای مسجدش پیدا شده که انجمنی با نام تمساحیه رو راه‌اندازی کرده و لافچیان هم عضو هیأت مدیره‌شه؛ البته لافچیان خوب می‌دونه که مردم هم دیگه اون مردم معتقد قدیم نیستند که نسبت به امامشون حساس باشند؛ آخه از بس گفتند: شاید این جمعه بیاید و نیامد!

حذف یارانه‌های سوخت و منطق شترمرغی!


دولت متقلب جمهوری اسلامی، یارانه‌های بسیاری از کالاها را حذف کرد، یقینا مهمترین این کالاها سوخت است، هنگامیکه از آنها درباره‌ چرائی حذف یارانه‌ی سوخت پرسیده می‌شود، بیان می‌نمایند: در کشورهای پیشرفته چنین یارانه‌ای وجود ندارد و بهای سوخت در آنجا فلان سنت است. کیفیت سوخت تولید داخل بماند!  اگر گفته شود که آیا خودروهائی که در خیابانهای آنها تردد می‌کنند نیز از چنین کیفیتی برخوردارند؟ پاسخ می‌دهند: این مقایسه اشتباه است و ما با توجه به شرایط حاکم بر کشور خویش و حمایت از تولید داخل، چنین مجبوریم که عوارض ورود خودرو را بیشتر از 100% کنیم، البته این مجوز تنها برای افرادی خاص صادر می‌گردد. کشورهای پیشرفته به کنار، آیا خوردهائی که در ممالک همسایه‌ی ما تردد می‌کنند، از چنین کیفیتی برخوردار هستند؟ پاسخی طفره گونه می‌دهند!

اگر قصد قیاس با سایر ممالک را دارید، باید این مقایسه همه‌گیر و کامل باشد نه اینکه هر جا لازم شد مرغ باشید و در جائی که صلاح ندانید، شتر مرغ!
این نوع منطق در ذات مریدان خمینی وجود دارد.

۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

جناب سیستانی، این پول خون دل مردم است، نه جایزه‌ی سلطان!


به نظر می‌رسد که مراجع تقلید یکی پس از دیگری اقدام به درفشانی در مورد یارانه‌های نقدی می‌نمایند، مالی که از جیب مردم دزدیده شده و مقداری از آن مال را با هزاران منت به خود آنان بر می‌گردانند؛ انسان پس از شنیدن این همه ستمی که در حق مردم ما انجام می‌شود، نا‌خواسته یاد شعر اقبال لاهوری می‌افتد که گقت: زخم از او نشتر از او سوزن از او .... ما و جوی خون و امید رفو. ننگت باد ای دولت مردم فریب!....
گذشته از اینها شنیدن سخنان کسانیکه معتقدند دیگران باید از آنها تقلید کنند و به مقلدین دستور می‌دهند تا 20% از درآمدشان را تحویل آنها دهند، در جای خود جالب و خواندنی است؛ مکارم یارانه‌ها را هدیه‌ی (احتمالا ولی امر مسلمین) می‌داند و اعلام کرده است که امسال از حق خود می‌گذرد و سهمش را به مقلدین می‌بخشد، آیت الله سیستانی در عراق اعلام کرده است که این پول جایزه‌ی سلطان است و خمس دارد؛ پولی که باید یک پنجمش به آقایان تحویل گردد.
جناب آیت الله سیستانی!  تو و سایر مراجعی که شکمهایتان را از پول مردمی که آنان را در جهل نگه داشته‌اید را پر می‌کنید، شرم نمی‌کنید که پول مردم را جایزه‌ی سلطانی می‌نامید؟! سلطانی که ادعای خدائی نیز دارد؛ این پول را با نیرنگ از جیب مردم بینوای ما خارج می‌کنند، آنگاه که مقداری از همان پول گرفته شده را با هزاران منت برمی‌گردانند و  تو آنرا جایزه‌ی سلطان می‌دانی!؟ البته از بس که حق مردم در تعصب نگه داشته‌ شده‌ای که خود را حاکم بر اندیشه‌هایشان تصور می‌کنی، خورده‌ای، با کمال بی‌شرمی آن را بخشش ملوکانه می‌بینی! شرمت باد!

۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه

هم‌میهنم! حقارت تا کی؟


مکارم شیرازی از کرم خویش خمس یارانه‌های نقدی را بر مقلدینش بخشید، این بخشش نشان از زخمی کهنه و دردی دردناک بر پیکر مردم ما دارد، درد خرافه پرستی و اعتقاد به خرافات، دردی که ریشه‌ی اگر نه تمام که یقینا بسیاری از مشکلات کنونی جامعه‌ی ماست؛ درد تقلید از دیگران در اندیشه‌ای خرافه؛ اندیشه‌ای که 1400 سال است به کسی جز آخوند و شیخ و ملا و مانند اینها اجازه‌ی اندیشیدن را در عمق خود نداده است، اگر کسی به خود جرأت اندکی تفکر در ریشه‌های این خود کوچک بینی را بدهد، با سیل انواع اتهامات روبرو خواهد شد: جاهل، نادان، در نهایت دشنام و کشته شدن... . منطق همه‌ی آنها تقریبا یکی است، اینکه تو تخصص در این زمینه را نداری و تعقل دین را باید به آخوند سپرد، آخوندی که به ما القا نموده است به سبب  اندیشیدن به جای ما در دین، باید 20% درآمدمان را تحویلش دهیم تا همچنان به ترویج خرافه بپردازد، دین را امری تخصصی القا کرده‌اند و از دیگران انتظار دارند که به آن باور داشته باشند، باوری که از آن با عنوان ایمان یاد می‌نمایند، از یک سو مدعی ایمان با تعقل هستند و از سوی دیگر اجازه‌ی اندیشیدن را در اساس دین به کسی نمی‌دهند. از دیگران می‌خواهند در آن چیزی از دین تدبر نمایند که آنان صلاح می‌بینند.
این چند خط درد دل من است و هم‌میهنم! حقارت تا کی؟

خواهرم، حقارت تا کی؟


خواهرم، من از تو متعجبم و هر اندازه بیشتر در اندیشه‌های خویش غوطه‌ور می‌شوم، تعجبم بیشتر می‌شود! حقارت تا کی؟ خواهرم، من از تو متعجبم که چرا سخنانی را که سبب حقارت و تو و انسانیت است، گفتار خدائی می‌دانی که تصوری را از آن در ذهن تجسم کرده‌ای و تجسمی که مصادره شده تا تو را به بردگی بکشانند؛ بردگی جنسی و جنسی، زیرا تو کالائی بیش نیستی، می‌دانی که منظورم چیست؟ البته که می‌دانی! اسلام را می‌گویم، همان منشی که خود را دین می‌نامد، منش زور و بردگی و حقارت تو، اگر مرد بودی و مؤمن تا این اندازه متعجب نمی‌شدم، زیرا اسلام بدن تو را در اختیاز آنها قرار داده، نگاه این دین به تو درست به مانند نگاه انسان است به اسب و زمین کشاورزی، این را همان خدائی که تو پرستشش می‌کنی در قرآن می‌گوید. خواهرم، من تعجبم و همواره هنگامیکه تصورم می‌کنم چرا تو به خود اجازه‌ می‌دهی که درباره‌ی بدن تو اینگونه تصور کنند، وجودم به لرزه می‌افتد، اکنون از تو درخواست دارم که برای چند دقیقه‌ای عینک تعصب را از چشم بردار و نگاه کن که آیا در ازدواج چندگانه چیزی غیر از نگاه جنسی به تو نهفته است؟ خواهرم، می‌دانی معنی متعه چیست؟ نه؟  متعه یعنی بهره (بردن) و تو متاعی هستی برای بهره‌برداری جنس برتر، جنسی که خود قرآن می‌گوید ما آنرا برتر آفریدیم، خواهرم حقارت تا کی؟ این دین برای تو ارزشی قائل نیست و تو از نصف مردان هم کمتری؛ در شهادت گواهی تو برابر با نصف مردان است آن هم درصورتیکه مردی نباشد، یعنی اگر مردی بر امری گواهی داد و هزاران هم‌جنست بر خلاف آن شهادت دادند، تنها و تنها گواهی همان مرد مورد پذیرش است و تو انگار انسان نیستی؛ خواهرم حقارت تا کی؟ در باب میراث هم آیا از خود پرسیده‌ای که چرا سهم تو نصف برادرت است؟ ایا از خود نپرسیده‌ای که چرا تو حق حضانت فرزندان را نداری؟ آیا می‌دانی از نظر همین قرآن، تو تنها پرورش دهنده‌ی نطفه‌ای هستی که متعلق به دیگران است و بدنت محل کشتزار آن نامیده شده است؟ خواهرم حقارت تا کی!....
 شاید من هم در این امر متهم اصلی باشم، متهمی که باید در دادگاه وجدان بشریت مورد مؤاخذه قرار گیرد که چرا تلاش لازم را جهت بیداری و آگاهی تو نکرد.
این چند خط درد دل من است از جامعه‌ای که با دیدن جوانانش همواره اشکهایم جاری می‌شود و خودم را هزاران بار شرزنش می‌کنم و می‌پرسم حقارت تا کی؟!!!

۱۳۸۹ دی ۱۲, یکشنبه

عکسی تاریخی(نقاشی شده) از مولای متقیان به همراه ذوالفقارش!


ترجمه‌ی نوشته: عکس امام علی(ع) نقاشی شده بر پوست آهو در موزه‌ی ایتالیا (رم)
گفته می‌شود که ایشان با همین شمشیری که در دست دارند همراه زبیر در حدو 900 نفر از اسیران بنی قریظه را گردن زدند.

قبول کنید که تبعیض قائلید( دریغا که بالاترین را دوست دارم)!


لینکی که در آن نقاشی علی ابن ابیطالب بر روی پوست آهو بود را فرستادم، یقینا این عکس اثری است هنری، متأسفانه بالاترین با دلیل کاملا غیر منطقی اینو(از لینکای داغ و مورد بحث) حذف کرد:
در پاسخ به اعتراض من گفتند که"این تیتر هم یک تیتر هنری است؟"(جنایتکاری که صدها نفر را گردن زد!)   
آخه بالایارهای گرامی، این هم شد دلیل؟ تیتر هنری دیگه چه صیغه‌ای است؟
 و در ادامه دو کامنت من را پاک نمود، در یکی از کامنتها دوستانی یاد کردم که اینجا نیستند و در دیگری کسی که به کورش توهین نمود را الله پرست نامیدم، اما ببینید که چه نظراتی هنوز وجود داره و پاک نشده است،:
sasanrapfaحدود ۱۰ ساعت قبل گفت:
bar oon pedaret lanat ba in linket .. khoda bezane too kamaret ishalla

sanjaghakحدود ۱۰ ساعت قبل گفت:
جنايتكار جد آبادته بي شرف.بي..بي..بي همه چيز
مردتيكه
البته این نظرات به دلیل منفی زیاد درست دیده نمی شوند ولی نظر من کاملا حذف کردند.