ما ایرانیان ملت احساسی هستیم؛ اگر کسی خدمتی به ما نمود، خدمتش را فراموش نمیکنیم و اگر در این راه استمرار داشت از او اسطوره میسازیم، این اسطوره برای ما سمبل خوبیهاست، کسی که هرگز اشتباه نمیکند. این اعتقاد را در دین نیز وارد کردهایم، عصمت امامان در همین راستاست، حتی این عصمت را به خاندان و نوادگانشان نیز گسترش دادهایم، وجود هزاران امامزادهی متبرک و مقدس دلیل این ادعاست؛ اما این موضوع تنها یک روی سکه است، اگر همان شخص یک بار به ما بدی نمود، بدیش را تا مدتها فراموش نمیکنیم و به یک باره چهرهاش از این رو به ان رو میگردد. دوستی تعریف میکرد من همیشه که به محل کارم میرفتم همسایهیمان را با خود به محل کارش که در مسیرم بود میبردم، یکی از روزها که خیلی عجله داشتم او را نبردم، این نبردن همان و بدن شدن ما پیش او همان.... .
در مسائل جاری ممکلت ما نیز چنین است، عدهای خمینی را تا بدانجا مقدس کردند که وی را در ماه قرار دادند، زیرا او ادعای مبارزه با استبداد را داشت و در حال حاضر خامنهای برای عدهای همان تقدس را دارد؛ زمانی منتظری از احترامی بالا در میان خمینیدوستان برخوردار بود و همه جا عکسش را کگنار عکس خمینی میچسبانیدند، فردا صبح که رفتیم به ادارهای دیدیم عکس او را جمع کردند، پرسیدم، گفتند او دیگر مزدور شده، ....
در طرف مقابل نیز وضع به همین گونه است، تقدس موسوی! اگر کسی انتقادی را متوجه او نماید، با تمام ابزار سعی در خفه کردنش را دارند، تمام قد در برابرش میایستند و انواع اتهامات را نثارش میکنند، اگر این موسوی اشتباهی را مرتکب نمود، انچنان او را به زمین میکوبیم که تنا مدتها توانائی بلند شدن را نخواهد داشت.
نقطهی مشترک تمامی این اسطورهسازیها، این است که طرفدارانشان فضا را برای این کار مساعد میبینند و در این فضا به کس دیگری اجازهی نفس کشیدن را نمیدهند؛ اللبته عموما خود این طرفداران هستند که این اسطورهی ساخته شده را میشکنند.
در فضای سایبری ما ایرانیان نیز چنین است، اگر سایتی امکاناتی را در اختیار ما قرار داد و این امکانات در جهت سلیقهی ما بود، مکان مورد نظر را بهترین جای نت میبینیم، این تشکر و تقدس سازی تا جائی است که خود گردانندهی سایت هم از قدرت تشخیصش کاسته میشود.
حکایت بالاترین نیز چنین است، زمانی این سایت برای عدهی بسیاری از ما نماد، آزادی بود و نمود بهترین؛ این تشویق و تعریفها تا بدانجا پیش رفت که هر دو طرف تحمل کوچکترین نقدی را بر عملکرد هم نداشتند، از یک سو کاربران که محیط را آزاد تصور میکردند، مایل بودند هر چه مینویسند مدیر سایت در چگونگی نوشتن آنها دخالت نکند (که) در ابتدا نمیکرد؛ از سوی دیگر مدیر سایت که خود را اسطورهی مدیریت در فضای سایبری میدید، تشخیص خویش را خداگونه تصور کرد و تصمیم گرفت که بر طبق تشخیص خودش، فضا را مدیریت نماید. کاربران سایت هم که انتظار چنین برخوردی را نداشتند، سرخورده از این وضع، اقدام به نثار بدترین تهمتها به مدیریت سایت کردند. مدیریت هم در مقابل، کاربران ناراضی را عامل حکومت برای نابودی بالاترین دانست؛ لذا فضائی شکل گرفت که هیچکس حاضر نبود سخن مقابل را بشنود. بنابراین کابران ناراضی به سایتهای موازی کشیده شدند، سایتهائی مانند: آزادگی، ریشهها، روزنامه، سبزلینک و ... . من در اینجا روی سخنم با مدیران این سایتهاست: اینکه بدانید ما ملت اسطوره کشی هستیم؛ آزادگی گرامی! ریشههای عزیز! و سایر سایتهائی که اینگونه هستید، شما خیلی مواظب خود باشید، زیرا ما ملتی هستیم که به سرعت اسطوره را میسازیم و با همان سرعت نابودش میکنیم؛ زیرا خدمتی که بالاترین به جامعهی مجازی ایرانیان نمود در تاریخ کوتاه فضای مجازی ما بیسابقه است و اکنون با تمام وجود سعی در نابودی و تخریبش را داریم و آن را دو دستی تقدیم مخالفان آزادی نمودهایم(دو طرف).
۱ نظر:
و همچنین است تقدس كوروش، تقدس فرهنگ غنی و بی عیب و نقص كهن ایرانی، تمدن تمام و كمال آریایی و امثالهم.
عادت خوبی است اگر واقع بین باشیم؛ در مورد همه چیز.
ارسال یک نظر